خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کلیشه
[اسم]
stereotype
/ˈstɛriəˌtaɪp/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کلیشه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کلیشه
مترادف و متضاد
unvarying pattern
1.cultural stereotypes
1. کلیشههای فرهنگی
2.racial stereotypes
2. کلیشههای نژادی
3.The characters in the book are just stereotypes.
3. شخصیتهای کتاب همگی کلیشه بودند.
تصاویر
کلمات نزدیک
stereoscope
stereophonic
stereo
stepson
stepsister
stereotyped
stereotypical
stereotyping
sterile
sterility
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان