خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قویتر شدن
2 . قویتر کردن
3 . سفت کردن
4 . محتاط و جدی شدن
5 . خشک شدن (از ترس)
[فعل]
to stiffen
/stˈɪfən/
فعل ناگذر
[گذشته: stiffened]
[گذشته: stiffened]
[گذشته کامل: stiffened]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
قویتر شدن
شدیدتر شدن
2
قویتر کردن
شدیدتر کردن
1.a campaign to stiffen rules against drink-driving
1. پویشی برای شدید کردن قوانین علیه رانندگی به هنگام مستی
3
سفت کردن
سخت کردن
4
محتاط و جدی شدن
5
خشک شدن (از ترس)
میخکوب شدن
1.He touched her, and she stiffened.
1. او لمسش کرد و او خشک شد.
2.She stiffened with fear.
2. او از ترس خشک شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
stiff-necked
stiff drink
stiff
sticky tape
sticky label
stiffly
stiffness
stifle
stifling
stigma
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان