Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . برای مدت کوتاهی توقف کردن
[فعل]
to stop off
/stɑp ɔf/
فعل ناگذر
[گذشته: stopped off]
[گذشته: stopped off]
[گذشته کامل: stopped off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
برای مدت کوتاهی توقف کردن
توقف کوتاهی داشتن، موقتا سر راه توقف کردن
1.We can stop off and see you on our way back.
1. ما میتوانیم توقف کوتاهی داشته باشیم و سر راهمان تو را ببینیم.
2.We stopped off in Santa Rosa for a day.
2. ما یک روز در "سانتا روزا" توقف کوتاهی داشتیم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
stop number
stop motion
stop in tracks
stop dead
stop consonant
stop order
stop over
stop payment
stop press
stop sign
کلمات نزدیک
stop light
stop in
stop by
stop at nothing
stop
stop on a dime
stop over
stop press
stop someone from doing something
stop someone in their tracks
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان