خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مصیبت زده
[صفت]
stricken
/ˈstrɪkən/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more stricken]
[حالت عالی: most stricken]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مصیبت زده
ضربت خورده، مبتلا، دچار
1.She raised her stricken face and begged for help.
1. او چهره مصیبت زده اش را بلند کرد و برای کمک التماس کرد.
2.We went to the aid of the stricken boat.
2. ما به کمک قایق ضربت خورده رفتیم.
3.Whole villages were stricken with the disease.
3. همه (اهالی) روستا دچار بیماری شده بودند.
تصاویر
کلمات نزدیک
striated
strewn with litter
strew
stretchy
stretching
strict
strict deadline
strictly
strictness
stricture
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان