خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . امرار معاش کردن
2 . ادامه یافتن
[فعل]
to subsist
/səbˈsɪst/
فعل ناگذر
[گذشته: subsisted]
[گذشته: subsisted]
[گذشته کامل: subsisted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
امرار معاش کردن
روزگار گذراندن، زیستن
1.Some people are forced to subsist on only a few dollars a month.
1. برخی افراد مجبور هستند با فقط چند دلار در ماه امرار معاش کنند.
2
ادامه یافتن
باقی ماندن
formal
تصاویر
کلمات نزدیک
subsidy
subsidized
subsidize
subsidiary
subsidiarity
subsistence
subsoil
subspecialty
substance
substance dependence
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان