خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرپرست
[اسم]
supervisor
/ˈsuːpərˌvɑɪzər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سرپرست
ناظر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بالادست
سرپرست
ناظر
مباشر
1.His supervisor told him to work faster.
1. سرپرستش به او گفت که سریعتر کار کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
supervision
supervise
supervillain
supertanker
superstructure
supervisory
supine
supper
supplant
supple
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان