خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جراح
[اسم]
surgeon
/ˈsɜːrdʒən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جراح
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جراح
1.a heart surgeon
1. جراح قلب
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
surge
surfing
surfer
surfboarding
surfboard
surgery
surgical
surgical gown
surgical operation
surinam cherry
کلمات نزدیک
surge
surfing the net
surfing competition
surfing
surfer
surgery
surgical
surly
surmise
surmount
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان