خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حساس
[صفت]
susceptible
/səˈsɛptəbəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more susceptible]
[حالت عالی: most susceptible]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حساس
آسیب پذیر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اثرپذیر
حساس
مترادف و متضاد
easily affected
1.Among susceptible children, the disease can develop very fast.
1. در بین کودکان حساس و آسیب پذیر، این بیماری می تواند بسیار سریع شایع شود.
2.These plants are particularly susceptible to frost.
2. این گیاهان مخصوصا به یخ زدگی حساس هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
susceptibility
susceptibilities
susan
survivor
surviving
sushi
susie
suspect
suspected
suspend
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان