1 . چادر
[اسم]

tent

/tent/
قابل شمارش

1 چادر

معادل ها در دیکشنری فارسی: چادر خیمه
  • 1.It only took twenty minutes to put the tent up.
    1. فقط بیست دقیقه طول کشید که چادر را برپا کنیم.
تصاویر
  •  تصویر tent - دیکشنری انگلیسی بیاموز
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان