خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آب سردی روی چیزی ریختن
[جمله]
throw cold water on something
/θroʊ koʊld ˈwɔtər ɑn ˈsʌmθɪŋ/
1
آب سردی روی چیزی ریختن
دلسرد کردن
مترادف و متضاد
dash cold water on something
discourage
forbid
pour cold water on something
1.When my boss said I couldn't work on the project anymore, he threw cold water on my plans.
1. وقتی رئیسم گفت نمی تواند دیگر روی پروژه کار کند، آب سردی روی برنامه های من ریخت.
تصاویر
کلمات نزدیک
throw away
throw a monkey wrench into works
throw a housewarming party
throw
throughway
throw in
throw in the towel
throw money at something
throw off
throw on
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان