1 . بیرون انداختن
[فعل]

to throw out

/θroʊ aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: threw out] [گذشته: threw out] [گذشته کامل: thrown out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بیرون انداختن بیرون کردن، اخراج کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: دور ریختن
to throw somebody out (of somewhere)
کسی را (از جایی) بیرون انداختن
  • 1. He was thrown out of school for taking drugs.
    1. او به‌خاطر استعمال مواد مخدر از مدرسه بیرون انداخته شد.
  • 2. They had a big row and she threw him out.
    2. آنها دعوای مفصلی کردند و او (از خانه) بیرونش انداخت.
to throw somebody out of something
کسی را از چیزی بیرون/اخراج کردن
  • Hundreds were thrown out of work.
    صدها نفر از کار اخراج شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان