خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تراموا
[اسم]
tram
/tɹˈæm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تراموا
واگن برقی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تراموا
1.I took the tram to Eighth Avenue.
1. من سوار تراموا شدم تا به خیابان هشتم بروم.
تصاویر
کلمات نزدیک
trajectory
traitorous
traitor
trait
traipse
tramcar
tramlines
tramp
trample
trampled
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان