Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . لگد کردن
[فعل]
to trample
/ˈtræmpl/
فعل ناگذر
[گذشته: trampled]
[گذشته: trampled]
[گذشته کامل: trampled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
لگد کردن
پایمال کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پایمال کردن
له کردن
لگدمال کردن
1.Don't trample on the flowers.
1. روی گلها لگد نکن.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
tramper
tramp's spurge
tramp steamer
tramp down
tramp
trampler
trampling
trampoline
trampolining
tramway
کلمات نزدیک
tramp
tramlines
tramcar
tram
trajectory
trampled
trampoline
tramway
tran
trance
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان