خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آژانس مسافرتی
[اسم]
travel agency
/ˈtrævəl ˈeɪʤənsi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آژانس مسافرتی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آژانس مسافرتی
دفتر خدمات مسافرت
1.At a different travel agency he bought a plane ticket
1. در یک آژانس مسافرتی دیگر او یک بلیط هواپیما خرید.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
travel
trash can
trash bin
trash barrel
trapezoid
travel agent
travel plan
travel rapidly
traveler
traveler's check
کلمات نزدیک
travel
travail
traumatize
traumatic memory
traumatic
travel agent
travel arrangements
travel bag
travel industry
travel insurance
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان