1 . گمشده 2 . نامعلوم
[صفت]

unaccounted for

/ˌʌnəˈkaʊntɪd fɔːr/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unaccounted for] [حالت عالی: most unaccounted for]

1 گمشده

  • 1.At least 300 civilians are unaccounted for after the bombing raids.
    1. حداقل 300 شهروند غیرنظامی بعد از حملات بمباران گمشده‌اند.

2 نامعلوم حساب‌نشده، توضیح داده‌نشده

  • 1.In the story he gave the police, half an hour was left unaccounted for.
    1. در گزارشی که به پلیس داد، (برای) نیم ساعت توضیحی داده نشده بود.
تصاویر
  •  تصویر unaccounted for - دیکشنری انگلیسی بیاموز
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان