خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیهوش
2 . بیخبر
3 . ضمیر ناخودآگاه
[صفت]
unconscious
/ʌnˈkɑn.tʃəs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unconscious]
[حالت عالی: most unconscious]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیهوش
ناخودآگاه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیهوش
ناهشیار
مدهوش
1.An explosion knocked him unconscious.
1. انفجاری، او را بیهوش کرد.
unconscious behavior
رفتار ناخودآگاه
2
بیخبر
ناآگاه
1.Mike seemed unconscious that I was watching him.
1. "مایک" به نظر میرسید بیخبر است که من داشتم او را تماشا میکردم.
[اسم]
the unconscious
/ʌnˈkɑn.tʃəs/
قابل شمارش
3
ضمیر ناخودآگاه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ضمیر ناخودآگاه
تصاویر
کلمات نزدیک
unconscionable
unconquerable
unconnected
unconfirmed
unconditionally
unconsciously
unconsciousness
unconsolable
unconstitutional
uncontested
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان