خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به میزان کافی پخته نشده
[صفت]
underdone
/ˌʌndərˈdʌn/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more underdone]
[حالت عالی: most underdone]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
به میزان کافی پخته نشده
نیمپز
1.I like my steak underdone.
1. من استیکم را نیمپز دوست دارم.
2.These potatoes are underdone - I'll put them back in the oven.
2. این سیبزمینیها کافی پخته نشدهاند؛ دوباره میگذارمشان در فر.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
undercover
underclothing
underclothes
underclass
underbody
underdrawers
underdress
underdressed
underemployed
underexpose
کلمات نزدیک
underdog
underdeveloped
undercut
undercurrent
undercover
underemployed
underestimate
underestimated
underfed
underfund
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان