خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زیر
[حرف اضافه]
underneath
/ˌʌn.dərˈniːθ/
1
زیر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
در زیر
1.The tunnel goes right underneath the bay.
1. آن تونل دقیقا از زیر خلیج عبور میکند.
2.They found a bomb underneath the car.
2. آنها زیر اتومبیل بمبی پیدا کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
undermine someone's belief
undermine
undermanned
underlying cause
underlying
undernourished
underpaid
underpants
underpass
underpin
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان