خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دچارسوءتغذیه
[صفت]
undernourished
/ˌʌndərˈnɜrɪʃt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more undernourished]
[حالت عالی: most undernourished]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دچارسوءتغذیه
formal
مترادف و متضاد
malnourished
1.An infant who drinks enough milk will not be undernourished.
1. نوزادی که به اندازه کافی شیر بخورد دچار سوءتغذیه نمیشود.
2.The undernourished child was so feeble he could hardly walk.
2. کودک دچار سوءتغذیه آنقدر ضعیف شده بود که به سختی میتوانست راه برود.
3.There is evidence that even wealthy people are undernourished because they do not eat sufficient quantities of healthful foods.
3. شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه افراد پولدار هم دچار سوءتغذیه میشوند زیرا آنها مقادیر کافی از غذاهای سالم نمیخورند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
underneath
underline
underground
undergraduate
undergrad
undernourishment
underpants
underpass
underprivileged
underscore
کلمات نزدیک
underneath
undermine someone's belief
undermine
undermanned
underlying cause
underpaid
underpants
underpass
underpin
underpinning
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان