1 . ناتمام
[صفت]

unfinished

/ʌnˈfɪnɪʃt/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ناتمام

مترادف و متضاد complete finished
  • 1.His unfinished lasagne was still on the table.
    1. لازانیای ناتمام او هنوز روی میز بود.
  • 2.We have some unfinished business to settle.
    2. او کاری ناتمام دارد که باید انجام دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان