خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناتمام
[صفت]
unfinished
/ʌnˈfɪnɪʃt/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ناتمام
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نیمه کاره
نصفهنیمه
نصفه کاره
ناقص
ناتمام
مترادف و متضاد
complete
finished
1.His unfinished lasagne was still on the table.
1. لازانیای ناتمام او هنوز روی میز بود.
2.We have some unfinished business to settle.
2. او کاری ناتمام دارد که باید انجام دهد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
unfeasible
unfearing
unfastened
unfasten
unfashionable
unfit
unflattering
unfluctuating
unfold
unfortunately
کلمات نزدیک
unfettered
unfeigned
unfeeling
unfeasible
unfazed
unfit
unflattering
unfocused
unfold
unforeseeable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان