1 . به روز رسانی کردن 2 . به روزرسانی
[فعل]

to update

/əpˈdeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: updated] [گذشته: updated] [گذشته کامل: updated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به روز رسانی کردن به روز کردن، ارتقا دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: به‌روز کردن
مترادف و متضاد bring up to date modernize renovate
  • 1.an updated version of the software
    1. نسخه به روز رسانی شده نرم افزار
  • 2.Can you update me on progress so far?
    2. آیا می‌توانی من را از روند پیشرفت کنونی به روز کنی؟
[اسم]

update

/əpˈdeɪt/
قابل شمارش

2 به روزرسانی اطلاعات (جدید)، ارتقا

  • 1.a software update
    1. به روزرسانی نرم افزار
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان