خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بارگذاری کردن
2 . بارگذاری
[فعل]
to upload
/ˈʌp.loʊd/
فعل گذرا
[گذشته: uploaded]
[گذشته: uploaded]
[گذشته کامل: uploaded]
صرف فعل
1
بارگذاری کردن
آپلود کردن
مترادف و متضاد
download
1.All the files have been uploaded to the server.
1. تمامی فایلها بر روی سرور بارگذاری شدهاند.
[اسم]
upload
/ˈʌp.loʊd/
قابل شمارش
2
بارگذاری
آپلود
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بارگذاری
1.You need to stop the upload.
1. باید آن بارگذاری را متوقف کنی.
تصاویر
کلمات نزدیک
uplifting
uplifted
uplift
upland
upkeep
upload videos
upmarket
upon
upper
upper case
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان