Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . نهایت تلاش
2 . نهایت
[اسم]
utmost
/ˈʌtmoʊst/
قابل شمارش
1
نهایت تلاش
مترادف و متضاد
uttermost
1.We did our utmost to finish the project on time.
1. ما نهایت تلاشمان را کردیم تا پروژه را به موقع تمام کنیم.
[صفت]
utmost
/ˈʌtmoʊst/
غیرقابل مقایسه
2
نهایت
بالاترین حد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
منتها
1.a matter of the utmost importance
1. موضوعی در نهایت اهمیت
2.The situation needs to be handled with the utmost care.
2. موقعیت باید با بالاترین حد دقت انجام شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
utilize
utilization
utility vehicle
utility room
utility knife
utopia
utopian
utter
utterance
utterly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان