خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به زبان آوردن
2 . تمامعیار
[فعل]
to utter
/ˈʌtər/
فعل گذرا
[گذشته: uttered]
[گذشته: uttered]
[گذشته کامل: uttered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به زبان آوردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بر زبان راندن
به زبان آوردن
عرض کردن
اَدا کردن
formal
مترادف و متضاد
articulate
emit
express
say
1.Seth was surprised when he was told that he had uttered Joan's name in his sleep.
1. "سث" تعجب کرد وقتی به او گفتند که هنگام خواب اسم "جوآن" را به زبان آورده بود.
[صفت]
utter
/ˈʌtər/
غیرقابل مقایسه
2
تمامعیار
کامل، مطلق، محض
معادل ها در دیکشنری فارسی:
محض
مترادف و متضاد
absolute
complete
total
1.He felt an utter fool.
1. او احساس کرد یک احمق تمامعیار است.
2.That's complete and utter nonsense!
2. آن یک مزخرف کامل و محض است!
تصاویر
کلمات نزدیک
utopian
utopia
utmost
utilize
utilization
utterance
utterly
uv
uvula
uvular
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان