خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دامپزشک
2 . کهنهسرباز
[اسم]
vet
(veterinarian)
/vet/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دامپزشک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دامپزشک
مترادف و متضاد
veterinary surgeon
1.Helen is training to become a vet.
1. "هلن" برای دامپزشک شدن آموزش میبیند.
[اسم]
vet
(veteran)
/vɛt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کهنهسرباز
سرباز بازنشسته
a Vietnam vet
کهنهسرباز جنگ ویتنام
تصاویر
کلمات نزدیک
vestige
vestibule
vested interest
vest
vessel
veteran
veteran car
veterinarian
veterinary
veterinary medicine
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان