Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رگ
2 . ناو
3 . سفینه
4 . آوند (گیاهشناسی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
vessel
/ˈvɛsəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رگ
مترادف و متضاد
artery
vein
1.The doctor said a vessel in the right lung had burst.
1. دکتر گفت که یک رگ در ریه راست ترکیده بوده است.
a blood vessel
رگ خونی
A stroke is often caused when a blood vessel in the brain ruptures.
سکته اغلب زمانی رخ میدهد که یک رگ خونی در مغز پاره شود.
2
ناو
قایق بزرگ، کشتی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شناور
کشتی
formal
مترادف و متضاد
boat
ship
1.It was one of the largest vessels afloat.
1. یکی از بزرگترین کشتیهای شناور بود.
2.The Girl Scouts were permitted a glimpse of the vessel being built when they toured the Navy Yard.
2. گروه دختران پیشاهنگ اجازه داشتند در بازدیدشان از تعمیرگاه [محل ساخت کشتی] نیروی دریایی، نظری بر ناو در حال ساخت بیندازند.
3
سفینه
formal
مترادف و متضاد
spaceship
1.Congress voted to decrease the amount of money being spent on space vessels.
1. مجلس به کاهش میزان پول خرجشده روی سفینههای فضایی رای داد.
2.He was trying to design a vessel for a science movie.
2. او سعی داشت که برای یک فیلم علمی، یک سفینه طراحی کند.
4
آوند (گیاهشناسی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آوند
1.The length of vessels varies in different plants.
1. طول آوندها در گیاهان مختلف متفاوت است.
2.Vessels are typically found in flowering plants.
2. آوندها معمولاً در گیاهان گلدار یافت میشوند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
vesica
very well
very
vervet monkey
vervet
vest
vestibule
vetchworm
veterinarian
veterinary
کلمات نزدیک
vesicle
vesak
very much
very little
very
vest
vested interest
vestibule
vestige
vet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان