[اسم]

vessel

/ˈvɛsəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رگ

مترادف و متضاد artery vein
  • 1.The doctor said a vessel in the right lung had burst.
    1. دکتر گفت که یک رگ در ریه راست ترکیده بوده است.
a blood vessel
رگ خونی
  • A stroke is often caused when a blood vessel in the brain ruptures.
    سکته اغلب زمانی رخ می‌دهد که یک رگ خونی در مغز پاره شود.

2 ناو قایق بزرگ، کشتی

معادل ها در دیکشنری فارسی: شناور کشتی
formal
مترادف و متضاد boat ship
  • 1.It was one of the largest vessels afloat.
    1. یکی از بزرگ‌ترین کشتی‌های شناور بود.
  • 2.The Girl Scouts were permitted a glimpse of the vessel being built when they toured the Navy Yard.
    2. گروه دختران پیشاهنگ اجازه داشتند در بازدیدشان از تعمیرگاه [محل ساخت کشتی] نیروی دریایی، نظری بر ناو در حال ساخت بیندازند.

3 سفینه

formal
مترادف و متضاد spaceship
  • 1.Congress voted to decrease the amount of money being spent on space vessels.
    1. مجلس به کاهش میزان پول خرج‌شده روی سفینه‌های فضایی رای داد.
  • 2.He was trying to design a vessel for a science movie.
    2. او سعی داشت که برای یک فیلم علمی، یک سفینه طراحی کند.

4 آوند (گیاه‌شناسی)

معادل ها در دیکشنری فارسی: آوند
  • 1.The length of vessels varies in different plants.
    1. طول آوندها در گیاهان مختلف متفاوت است.
  • 2.Vessels are typically found in flowering plants.
    2. آوندها معمولاً در گیاهان گل‌دار یافت می‌شوند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان