Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . لنگرگاه
[اسم]
wharf
/wɔrf/
قابل شمارش
[جمع: wharves]
1
لنگرگاه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اسکله
بارانداز
بندرگاه
مترادف و متضاد
dock
harbor
pier
quay
1.The lawyer insisted that his client was never seen near the wharf.
1. وکیل اسرار داشت که موکلش هرگز نزدیک لنگرگاه، دیده نشده است.
2.We watched the exhausted laborers unloading the cargo on the wharf.
2. ما خالی کردن محموله توسط کارگران خسته بر روی لنگرگاه را مشاهده کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
wham
whaling
whaler
whale on
whale of a
what
what a beautiful sundress!
what a beautiful sweater!
what a pity
what a wonderful day!
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان