خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به زور گرفتن
[فعل]
to wrest
/rest/
فعل گذرا
[گذشته: wrested]
[گذشته: wrested]
[گذشته کامل: wrested]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به زور گرفتن
غصب کردن
1.With the help of his brothers he was able to wrest the leadership of the company from his partner.
1. با کمک برادرانش او توانست رهبری گروه را به زور به دست بیاورد.
تصاویر
کلمات نزدیک
wrench
wren
wrecking bar
wrecking ball
wrecker
wrestle
wrestler
wrestling
wrestling is all right. it's the national sport in our country.
wretched
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان