خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هنرپیشه
[اسم]
actor
/ˈæktər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
هنرپیشه
بازیگر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بازیگر
هنرپیشه
آرتیست
مترادف و متضاد
artist
performer
1."Who's your favorite actor?" "Johnny Depp."
1. «هنرپیشه مورد علاقه تو کیست؟» «جانی دپ».
leading/principal actor
هنرپیشه اصلی
She has starred with many leading actors.
او با هنرپیشگان اصلی زیادی بازی کردهاست.
a well-known/famous actor
یک هنرپیشه مشهور/معروف
I’d really like to be a famous actor.
من واقعاً دوست دارم هنرپیشه مشهوری شوم.
a supporting actor
هنرپیشه نقش مکمل
She was awarded an Oscar for Best Supporting Actor.
به او جایزه اسکار بهترین هنرپیشه نقش مکمل را دادند.
[عبارات مرتبط]
to act
1. (نقش) بازی کردن
actress
2. هنرپیشه زن
across from
3. آن طرف
across-the-board
4. همگانی
across the street
5. آن طرف خیابان
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
activist
activism
actively
active
activate
actress
actual
actuate
acupressure
acupuncture
کلمات نزدیک
activity holiday
activity
activist
activism
actively
actress
actual
actual bodily harm
actuality
actualization
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان