خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زنای محصنه
[اسم]
adultery
/əˈdʌltəri/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
زنای محصنه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زنا
زناکاری
فسق
1.He was accused of committing adultery.
1. او متهم به انجام زنای محصنه بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
adulterous
adult male
adult female
adult education
adult
adulthood
advance
advanced
advancement
adventure
کلمات نزدیک
adulterous
adulterine
adulteress
adulterer
adulteration
adulthood
adumbrate
adumbration
adv
adv.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان