1 . سرمایه گذاری کردن
[فعل]

to bankroll

/ˈbæŋkroʊl/
فعل گذرا
[گذشته: bankrolled] [گذشته: bankrolled] [گذشته کامل: bankrolled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سرمایه گذاری کردن

مترادف و متضاد finance
  • 1.They claimed his campaign had been bankrolled with drug money.
    1. آنها ادعا کردند که کمپین انتخاباتی او توسط پول مواد سرمایه گذاری شده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان