خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بمباران کردن
[فعل]
to bombard
/bɑmˈbɑrd/
فعل گذرا
[گذشته: bombarded]
[گذشته: bombarded]
[گذشته کامل: bombarded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بمباران کردن
به توپ بستن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بمباران کردن
به توپ بستن
گلولهباران کردن
1.Germany bombarded Poland.
1. آلمان، لهستان را بمباران کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
bomb
bolt of lightning
bolt from the blue
bolt cutter
bolt
bombardier beetle
bombardment
bombay
bombe
bomber
کلمات نزدیک
bomb scare
bomb
bolus
bolt-on
bolt upright
bombardier
bombardment
bombast
bombastic
bombe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان