خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سینه
2 . (گوشت) سینه
[اسم]
breast
/brest/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سینه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پستان
سینه
آغوش
مترادف و متضاد
boob
bosom
breast cancer
سرطان سینه
2
(گوشت) سینه
chicken breasts
(گوشت) سینه مرغ
turkey breasts
(گوشت) سینه بوقلمون
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
bream
breakwater
breakup
breaking and entering
breakfast
breast pump
breastmilk storage bag
breath
breath mark
breathalyzer
کلمات نزدیک
bream
breakwater
break-up
breakthrough
breakout
breast cancer
breast milk
breast pocket
breast pump
breast stroke
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان