1 . جست و خیز کردن
[فعل]

to cavort

/kəˈvɔrt/
فعل ناگذر
[گذشته: cavorted] [گذشته: cavorted] [گذشته کامل: cavorted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جست و خیز کردن بالا و پایین پریدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: ورجه ورجه کردن
مترادف و متضاد bounce skip
  • 1.The adults ate their dinners on the patio, while the children cavorted around the pool.
    1. بزرگسالان شام خود را در پاسیو خوردند، در حالیکه کودکان در کنار استخر جست و خیز می کردند (بازی می کردند).
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان