1 . باور
[اسم]

credence

/ˈkridəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 باور اعتقاد، اعتماد

مترادف و متضاد acceptance belief
  • 1.Based on the scientific data, I give credence to this hypothesis.
    1. بر اساس داده های علمی، من به این فرضیه باور دارم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان