خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خط زدن
[فعل]
to cross out
/krɔs aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: crossed out]
[گذشته: crossed out]
[گذشته کامل: crossed out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خط زدن
خط کشیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خط زدن
1.If you think it's wrong, cross it out and write it again.
1. اگر فکر میکنی آن (واژه) غلط است، آن را خط بزن و دوباره بنویس.
تصاویر
کلمات نزدیک
cross one's mind
cross one's heart
cross one's fingers
cross off
cross
cross reference
cross section
cross street
cross-border
cross-breed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان