خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عمدا
[قید]
deliberately
/dɪˈlɪbərətli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عمدا
از قصد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آگاهانه
تعمدا
از روی عمد
عمدا
مترادف و متضاد
intentionally
on purpose
1.Calmly and deliberately, she cut up his suits one by one.
1. با آرامش و از قصد او شروع به پاره کردن یکی یکی کت و شلوارهای او کرد.
2.I'm sure he says these things deliberately to annoy me.
2. من مطمئنم او این کارها را عمدا میکند تا من را ناراحت کند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
deli slicer
deli
delete
delectable
delayed
delicate
delicatessen
delicious
deliciously
delight
کلمات نزدیک
deliberate
deli
delhi
delgado
deletion
deliberation
deliberative
delicacy
delicate
delicate subjects
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان