1 . پخش کردن 2 . غذا کشیدن
[فعل]

to dish out

/dˈɪʃ ˈaʊt/
فعل گذرا
[گذشته: dished out] [گذشته: dished out] [گذشته کامل: dished out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پخش کردن توزیع کردن

  • 1.Students dished out leaflets to passers-by.
    1. دانش‌آموزان به عابرین آگهی توزیع کردند.

2 غذا کشیدن سرو کردن (غذا)

  • 1.Can you dish out the potatoes, please?
    1. می‌توانی لطفاً سیب‌زمینی‌ها را سرو کنی؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان