خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ملازمان
[اسم]
entourage
/ˈɑːnturɑːʒ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ملازمان
اطرافیان، همراهان، جمع
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هیئت همراه
مترادف و متضاد
group of attendants
1.an entourage of fans
1. جمعی از هواداران
2.the President and his immediate entourage
2. رئیس جمهور و ملازمان نزدیکش
تصاویر
کلمات نزدیک
entomology
entomologist
entity
entitlement
entitled
entrails
entrance
entrance exam
entrance fee
entrance hall
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان