[قید]

firstly

/ˈfɜːrst.li/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اولاً اول از همه

معادل ها در دیکشنری فارسی: اولاً نخست اول آن‌که
  • 1.Firstly let me introduce myself.
    1. اول از همه اجازه دهید خودم را معرفی کنم.
  • 2.Firstly, we don't have enough money, and secondly, we don't have enough time.
    2. اولاً، ما به‌اندازه کافی پول نداریم و ثانیاً، زمان کافی نداریم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان