خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دشمن
[اسم]
foe
/foʊ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دشمن
عدو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خصم
دشمن
معاند
عدو
formal
old use
مترادف و متضاد
enemy
1.It was hard to believe that anyone could be his foe.
1. باورش سخت بود که هر کسی میتوانست دشمن او باشد.
2.She was unsure as yet whether he was friend or foe.
2. او هنوز مطمئن نبود که او دوست بود یا دشمن.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
focused
focus
focal
focaccia
foam pad
fog
foggy
foil
fold
fold in
کلمات نزدیک
fodder
focused
focus on
focus group
focus
foetal
foetal position
foetus
fog
fog increases humidity.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان