1 . دستخط
[اسم]

handwriting

/ˈhændˌrɑɪt̬.ɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دستخط

معادل ها در دیکشنری فارسی: خط دستخط دستینه
مترادف و متضاد penmanship script writing
  • 1.His handwriting is impossible to read.
    1. خواندن دستخط او غیر ممکن است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان