خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خبردار شدن
[فعل]
to hear of
/hˈɪɹ ʌv/
فعل ناگذر
[گذشته: heard of]
[گذشته: heard of]
[گذشته کامل: heard of]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خبردار شدن
شنیدن، با خبر شدن، به گوش کسی خوردن
to hear of somebody/something
1. I was so sorry to hear of your father's death.
1. با خبردار شدن از مرگ پدرت، خیلی متاسف شدم.
2. I've never heard of the place.
2. هرگز (اسم) آن مکان به گوشم نخورده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
hear from
hear
heaped
heap
healthy economy
hear something second-hand
heard
hearing
hearing aid
hearing dog
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان