1 . معصوم 2 . بی‌گناه
[صفت]

innocent

/ˈɪnəsnt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more innocent] [حالت عالی: most innocent]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 معصوم پاک

معادل ها در دیکشنری فارسی: بی‌آلایش معصومانه معصوم
مترادف و متضاد naive
  • 1.He looked so sweet and innocent.
    1. او خیلی مهربان و معصوم به‌نظر می‌رسید.
  • 2.She is very naive and innocent.
    2. او بسیار ساده و معصوم است.
an innocent young woman
یک زن جوان معصوم

2 بی‌گناه

معادل ها در دیکشنری فارسی: بی‌تقصیر بی‌گناه
مترادف و متضاد guilty
  • 1.He firmly believes that she is innocent.
    1. او به‌طور راسخ معتقد است که او بی‌گناه است.
  • 2.They have imprisoned an innocent man.
    2. آنها یک مرد بی‌گناه را زندانی کرده‌اند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان