1 . چیدمان 2 . نصب 3 . انتصاب
[اسم]

installation

/ˌɪnstəˈleɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 چیدمان هنر اینستالیشن

2 نصب

معادل ها در دیکشنری فارسی: نصب
the installation of a central heating system
نصب یک سیستم گرمای مرکزی

3 انتصاب گمارش

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان