خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازجو
[اسم]
investigator
/ɪnˈvestɪɡeɪtər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بازجو
بازپرس، کارآگاه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کاوشگر
1.a private investigator
1. کارآگاه خصوصی
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
investigation
investigate
invest
inverted comma
inverted
investing
investiture
investment
invidia
invincible
کلمات نزدیک
investigative journalism
investigative
investigation
investigate a crime
investigate
investment
investor
inveterate
invidious
invigilate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان