1 . وام 2 . قرض دادن (پول) 3 . امانت دادن
[اسم]

loan

/loʊn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 وام

معادل ها در دیکشنری فارسی: وام قرض
مترادف و متضاد lending mortgage overdraft
  • 1.bank loans with low interest rates
    1. وام‌های بانکی با نرخ بهره پایین
to take out a loan
وام گرفتن
  • Most home buyers take out a loan.
    بیشتر خریداران خانه وام می‌گیرند.
to repay/pay off/pay back a loan
وام پس دادن/پرداخت کردن/بازپرداخت کردن
  • You can repay the loan early without a penalty.
    شما می‌توانید بدون جریمه وام را زودتر پس بدهید.
to give somebody a loan
به کسی وام دادن
  • I hoped to persuade my bank manager to give us a loan.
    من امیدوارم مدیر بانکم را مجاب کنم که به ما وام بدهد.
to ask for/apply for a loan
وام درخواست کردن/تقاضا دادن
  • He asked his father for a loan.
    او از پدرش وام درخواست کرد.
a bank/home/car... loan
وام بانکی/مسکن/ماشین و...
  • 1. They took out a thirty-year home loan.
    1. آنها وام مسکن سی ساله گرفتند.
  • 2. What is the interest you will pay on a bank loan?
    2. سودی که برای وام بانکی می‌پردازید چقدر است؟
a long-term/short-term loan
وام بلندمدت/کوتاه مدت
  • I intended the money as a short-term loan.
    من این پول را به عنوان وام کوتاه مدت می‌بینم.
a student loan
وام دانشجویی/دانش‌آموزی
  • Many college graduates are paying off huge student loans.
    بسیاری از فارغ‌التحصیلان دانشگاه دارند وام‌های دانشجویی کلانی بازپرداخت می‌کنند.
[فعل]

to loan

/loʊn/
فعل گذرا
[گذشته: loaned] [گذشته: loaned] [گذشته کامل: loaned]

2 قرض دادن (پول) وام دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: وام دادن قرض دادن
مترادف و متضاد lend
to loan something (to somebody)
چیزی قرض دادن (به کسی)
  • Can you loan me $5?
    می‌توانی پنج دلار به من قرض بدهی؟
to loan somebody something
به کسی چیزی قرض دادن
  • A friend loaned me $1000.
    یک دوستی به من 1000 دلار پول قرض داد.

3 امانت دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: امانت گذاشتن
to loan something (out) (to somebody/something)
چیزی را امانت دادن (به کسی/چیزی)
  • This exhibit was loaned by the artist's family.
    این نمایشگاه توسط خانواده هنرمند به امانت داده شده‌است.
to loan somebody something
به کسی چیزی امانت دادن
  • He loaned the museum his entire collection.
    او کل مجموعه‌اش را به موزه امانت داد.
[عبارات مرتبط]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان