خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . یادداشت کردن
[فعل]
to note down
/noʊt daʊn/
فعل گذرا
[گذشته: noted down]
[گذشته: noted down]
[گذشته کامل: noted down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
یادداشت کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
یادداشت کردن
مترادف و متضاد
jot
write down
to note something down
چیزی را یادداشت کردن
1. I noted down their web address.
1. نشانی وبسایت آنها را یادداشت کردم.
2. The police officer noted down details of the burglary.
2. پلیس جزئیات دزدی را یادداشت کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
note
notch
notation
notary public
notary
note-taking
notebook
noted
notepad
notepaper
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان