1 . پیش‌بینی
[اسم]

prediction

/prɪˈdɪk.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پیش‌بینی پیش‌گویی

معادل ها در دیکشنری فارسی: پیش‌بینی پیشگویی
  • 1.No one believed her prediction that the world would end on November 12.
    1. هیچکس پیشگویی او را باور نکرد که دنیا در 12 نوامبر به پایان می‌رسد.
  • 2.Please don't ask me to make any predictions about tomorrow's meeting.
    2. لطفا از من نخواهید که درباره جلسه فردا پیش بینی کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان