1 . کله‌شق 2 . صعب‌العلاج (بیماری)
[صفت]

refractory

/rəˈfræktəri/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more refractory] [حالت عالی: most refractory]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کله‌شق سرکش، نافرمان، چموش

formal
مترادف و متضاد stubborn unmanageable unruly
  • 1.His refractory child is making everyone uncomfortable.
    1. بچه کله‌شق [سرکش] او دارد همه را ناراحت می‌کند.
a refractory horse
یک اسب چموش

2 صعب‌العلاج (بیماری) سرسخت، مقاوم

specialized
the patient's refractory illness
مریضی صعب‌العلاج آن بیمار
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان